روزگار غريبي است اري
روزگار غريبی است!
آری! روزگار غريبی است!
روزگاری است که ...
بزرگراههای وسيعتر بنا کردهايم اما تنگنظرتر شدهايم؛
ساختمانهای بلندتر ساختهايم اما افق ديدمان کوتاهتر شده است.
تنها به زندگی، سالهای عمرمان را افزودهایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان؛
تا ماه رفته و برگشتهایم اما حاضر نیستیم برای يک آشنا از یک سوی خیابان به آن سو برویم؛
زمانه ما
زمانه انسانهای بلند قامت اما کوتهنظر و دونهمت است.
زمانه تحصيلات عاليه و خلقيات دانيه است.
زمانه ارقام، اعداد و کميات است و نه اصول و ارزشها!
عصرِ ما،
عصر خانههای شيکتر و روياييتر اما خانوادههای از هم دور و همخانههايي ناآشنا است!
عصری است که دغدغهها و چالشهای بيشتری داريم اما نيايش و مناجات کمتری داريم.
پيامکها را در لحظه میگيريم و برای ديگران میفرستيم اما پيامهای روشن آسمانی را نمیگيريم.
اما اين سزاوار ما نيست.
زندگی فقط زنده ماندن نیست، بلکه زنجیرهای از لحظههای ناب رويش و رويش دوباره است. اين رويش محتاج هوای پاک و تازه است. هوای تازه معنويت، زيبايي، دانايي و نيکويي. پنجرهاي گشوده بايد که چنين هوايي را فراهم آورد و اينک يک پنجره!
سه شنبه 21 دی 1389 - 10:12:41 AM